1. مو
سوال: قراره بری آرایشگاه موهاتو برای عروسی درست کنی دیگه؟
پاسخ: شاید آره شاید نه.ش
سناریو: عروس از ساقدوش میخواهد تا رنگ موهایش را تغییر دهد یا چند اینچ از آن را کوتاه کند. ساقدوش باید روراست باشد و به او بگوید که 1. موهایم را همینگونه که هست دوست دارم یا 2. من نمیتوانم درکنار هزینههایی که قرار است خرج عروسی کنم از پس هزینهی آرایشگاه بربیام.
2. وظایف دیگر
سوال: میتونم مسئولیت سفارش گلها، کیک و… را روی دوش تو بگذارم؟
پاسخ: نه، میتوانم کمک کنم اما از پس اینکار بر نمیام.
سناریو: من لذت میبرم که در جزئیات هزینههای عروسی به تو کمک کنم اما فکر کنم تصور تو از چیزی که میخواهی خیلی دقیق است و من نمیتوانم خطر خراب کردن جزئیات عروسی را برعهده بگیرم. گل، کیک، رنگها وهرچیز دیگر برایم مثل دستورند اما همه چیز بستگی به عروس دارد و من دوست دارم که از نتیجهی کارها خوشحال شوی. پس میتوانم به تو کمک کنم اما سفارش و سازماندهی نمیکنم.
3. رنگ لباس
سوال: میدونم که اصلا رنگ آبی رو دوست نداری اما من خیلی دوست دارم این رنگ رو در تم عروسیم داشته باشم، ناراحت نمیشی این رنگ رو برای چند ساعت بپوشی؟
جواب: مرسی بابت توجهت به احساسم، اما این روز تو است و من دوست دارم خوش حالیت را ببینم. گرچه از این رنگ متنفرم اما این بار دیگر چشم پوشی میکنم.
4. پرو لباس
سوال: ازت میخوام در تمام پرو لباسهام حاضر باشی، باشه؟
جواب: بستگی به برنامم داره.
سناریو: “ما نزدیک هم ساکن نیستیم و فکر کنم سخت باشه هر دفعه که پرو لباس داری آنجا حاضر باشم.” باید با او صادق میبودم و یادآوری میکردم که چقدر از هم فاصله داریم. همراهی کردن او در پروسهی خرید هر آیتم عروسی واقعا سخت است.
5. یک سوال سنگین
سوال: خب…قراره چقدر وزن قبل عروسی کم کنی؟
جواب: جدی میگی؟! نگذار کارمون به اینجا بکشه! چطوری معیارات به این حد رسید؟!
سناریو: عروس خانم زیرکانه اظهار کردند که یا قبل از عروسی باید وزن کم کنید یا از کادر عکس بیرون میزنید یا حتی ممکن است از کل عروسی بیرون برید! ما صحبتهایمان را کردیم و از آن روز کشمکش جریان دارد.
یک نظر