فراموشی یا ازدواج؟؟؟
سلام من مدتی هست با اقای اشنا شدم واز همان قرار اول هم من وهم ایشون گفتیم
که قصد ما ازدواج نیست واین داستان گذشت تا الان حدواا ۷ ماهی هست که سرباز هست ومن از ایشون خیلی خوشم امده بطوری که از ایشون خواستگاری کردم ولی جواب نه شنیدم و خیلی حالم بده و ایشون گفت اگر یک بار دیگه از این رمانتیک بازی ها دربیاری
/کات میکنیم/
موندم چی کار بکنم ؟؟؟
لطفاا راهنمایی کنید ؟؟؟
باتشکر…
اشتراک گذاری
اونا ک میگن ازدواج و موندن یا خودشون میرن یا یه کاری میکنن بیرونشون کنی بعد این بنده خدا هیجی نمیگ شما میخوای بمونه؟هدفاتونو مشخص کردین پای حرف روز اولت بمون وگرنه رابط خراب میشه
ازنظرمن راحت حرف دلتو بگو بش .. نمیخواد تفره بری وترفند بخرج بدی ..هیچی مثل صراحت وروراستی قشنگ نیست
خب این واضحه که نمیخواد بات ازدواج کنه ، تو چرا اصرار داری ؟
نه بگو بهش ،بگو الان که شرایطشو نداری ولی خوشبختانه ترین حالت رابطمون اخرش قراره به چی ختم بشه؟
و اصلا حرف ازدواج رو مستقیم نزن چون اونم بر حسب شرایطتش یه نه گنده تحویلت میده و اعصاب خوردی و فشار..خودش اگ برا ازدواج بخادت مشخص میشه با مرور زمان همه چیز..اصلا نیازی نیست ک تو کاری کنی یا حرفی بزنی فقط صبر همین
واقعا هدفت از اینکه ازداوج با کسی که سربازه و تکلیفش با زندگی خودش معلوم نیست چیه؟؟؟
بگو من میخام ک ازدواج کنم و قصد جدایی دارم ازت ببین بت چیمیگ
ولی یک سوال برایم پیش امد ؟؟؟؟
واقعا چراباکسی اشنا میشین که قصدش ازدواج نیس؟؟
خب ادمه دیگ یهو دیدی جدی جدی عاشقش شدی…خوشتون میاد ب خودتون ضربه روحی بزنیدا
بگو اگه قصدت ازدواج نیست منم ب خواستگارام جواب مثبت بدم رابطمونم قط کنیم بیکار ک نیستم بمونم پا تو آیا بگیری آیا نه
بگو ما قصدمون ازدواج نبود،ولی الان یوهو حس ازدواجم اومده میای یا برم ؟!